نگارش یازدهم درس چهارم  گفت و گوی ابر با آسمان ▪️به نام خالق هستی بخش ابر که نمی توانست دست روی دست بگذارد و نظاره گر حال پریشان و آشفته ی آسمان باشد؛ نزد آسمان رفت وبه اوگفتای دوست من چرا اینقدر آشفته وپریشانی؟ حال بد تو رنگ و روی من رانیز دگرگون کرده من طاقت غم تو را ندارم بامن حرف بزن وخودت را خالی کن آسمان گفتعزیز من دست روی دلم نگذار که هم غم دارد و هم بوی دلتنگی ناگزیرم برای اینکه اندکی حال روحی ام سامان بگیرد خودم راخالی کنم؛ باران را ازچشم خودم بیندازم» بااین حرف، آسمان نمی تواند بغض خودراقورت دهد با تمام وجود و از ته دل ناله سر می دهد و صدای مهیب رعدوبرق وجود آسمانیان و همچنین زمینیان را می لرزاند باران با ناز و رقص، دلبرانه بر روی زمین می ریزد و آن را لمس میکندوصدای زیبای خود را بلند تر می کند تا با درختان، گل ها وحتی انسان ها حال واحوال کند چتر با دیدن باران از شوق، بالا و پایین می پرد به او سلام می دهد می گوید دلم بی نهایت تنگت بود ای دوست همیشگی من چتربه باران
انشا با موضوع کنکور چه بر سر ما آورده؟ برحسب واقعیت زندگی شخصی اینجانب ▪️به یاد می‌آورم شبی را که همه در خواب بودند و رویاهایشان را زندگی میکردند و من خیره به پنجره اتاق در ذهنم روزها را شمارش میکردم چند روز مانده ؟ چند صفحه مانده؟ کدام یک مهم ترند؟ امتحانات نهایی یا کنکور؟ عقربه های ساعت نشان میداد که دوساعتی است در پس ذهنم برای آینده ای نامشخص می‌جنگم و خواب به چشمانم نمی آید دفترم را از روی میز برمیدارم و صفحه ای را باز می کنم ▪️خودکار به دست آغاز می‌کنم ۹۰روز مانده، ۷۰ درصد دروس خوانده شده و قید چند درس را زدم و آن ها را نمیخوانم برای بعضی درس ها وقت بیشتری می گذارم و در نهایت سوالات ذهنم را روی کاغذ نوشتم اگر قبول نشوم چه؟ اگر مجاز به انتخاب رشته نشوم چه؟ اگه پشت غول کنکور بمانم چه؟ آینده ام چه میشود؟ اگر روز کنکور مریض بشوم چه ؟ تمام زحماتم از بین میرود؟ تمام شب بیداری هایم پوچ می‌شود ؟ استعداد من در این آزمون مشخص می‌شود؟ چه قدر شانس در این آزمون سهیم است؟ ▪
آخرین جستجو ها